بستن به دوال. ریسمان پیچ کردن. طناب پیچ کردن: کشیدش سراپای یکسر دوال سپهبد برید آن سر بی همال. فردوسی. یکایک همان گرد کهتر به سال ز سر تا بپایش کشیدی دوال. فردوسی. کشیدش سراپای یکسر دوال بسان یکی مرغ بی پر و بال. فردوسی
بستن به دوال. ریسمان پیچ کردن. طناب پیچ کردن: کشیدش سراپای یکسر دوال سپهبد برید آن سر بی همال. فردوسی. یکایک همان گرد کهتر به سال ز سر تا بپایش کشیدی دوال. فردوسی. کشیدش سراپای یکسر دوال بسان یکی مرغ بی پر و بال. فردوسی
دهان گشودن. باز کردن دهان. (یادداشت مؤلف). شحر (ش / ش ) . فغر. (منتهی الارب). تشاخس. (منتهی الارب) : این عجب بلبل که بگشاید دهان تا خورد او خار را با گلستان. مولوی. ، کنایه است از آغاز به تکلم کردن. (یادداشت مؤلف)
دهان گشودن. باز کردن دهان. (یادداشت مؤلف). شحر (ش َ / ش ِ) . فغر. (منتهی الارب). تشاخس. (منتهی الارب) : این عجب بلبل که بگشاید دهان تا خورد او خار را با گلستان. مولوی. ، کنایه است از آغاز به تکلم کردن. (یادداشت مؤلف)