جدول جو
جدول جو

معنی دوال گشادن - جستجوی لغت در جدول جو

دوال گشادن
(یَ / یِ زَ دَ)
کنایه از پرواز کردن باشد. (برهان) (از آنندراج) :
چو باز از نشیمن گشاید دوال
شکسته شود کبک را پر و بال.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ جَ بِ کَ تَ)
بستن به دوال. ریسمان پیچ کردن. طناب پیچ کردن:
کشیدش سراپای یکسر دوال
سپهبد برید آن سر بی همال.
فردوسی.
یکایک همان گرد کهتر به سال
ز سر تا بپایش کشیدی دوال.
فردوسی.
کشیدش سراپای یکسر دوال
بسان یکی مرغ بی پر و بال.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تَ جَسْ سُ کَ دَ)
دهان گشودن. باز کردن دهان. (یادداشت مؤلف). شحر (ش / ش ) . فغر. (منتهی الارب). تشاخس. (منتهی الارب) :
این عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان.
مولوی.
، کنایه است از آغاز به تکلم کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا